همه ما در زندگی خود لحظاتی را به یاد داریم که خانوادهمان عملکرد صحیح و متناسب با ما یا با شرایط داشتهاند. به موقع به دادمان رسیدهاند یا ما را در شرایط بد یاری دادهاند. همچنین لحظاتی را به یاد داریم که در خانواده احساس بدی داشتهایم و شاهد بودهایم که خانوادهمان عملکرد نامناسب یا ناشایستی داشتهاند و نتوانستهاند درست تصمیم بگیرند یا درست عمل کنند. نتوانستهاند درست واکنش نشان دهند یا رفتار مطلوبی داشته باشند. گرچه خانواده، کوچکترین واحد اجتماع است اما مهمترین آنها هم هست. در خانواده است که شخصیت افراد شکل میگیرد و پایههای سلامت روان یا خدای ناکرده بیماریها و اختلالات روانی و رفتاری گذاشته میشود. ما هر چه از خانواده و نقش آن بگوییم کم گفتهایم و همچنان جای سخن گفتن درباره خانواده وجود دارد. شاید شنیده باشید که میگویند دو نوع خانواده وجود دارد. خانواده بالنده و خانوادههای غیر بالنده. در خانواده بالنده شرایط برای رشد و بالندگی فرد فرد خانواده، از والدین گرفته تا فرزندان، فراهم است.
ممکن است شما در خانوادهای بزرگ شده باشید که پدر و مادرتان در کنار هم زندگی خوشی داشتهاند و محبت زیادی نثار هم میکردند و یا برعکس، از همان کودکی در خانواده شما همیشه بین پدر و مادرتان جنگ و نزاع بوده و آنها سر هر مسألهای با هم درگیر میشدند و نهایتا هم از یکدیگر جدا شدند. پژوهشگران معتقدند روشی که پدر و مادر انتخاب میکنند تا عشقشان را نسبت به هم ابراز و یا یکدیگر را مرتب سرکوب کنند، نخستین الگوی فرزندان در زندگی مشترک آیندهشان خواهد بود. عشقی که فرزندان از همان کودکی بین پدر و مادر خود میبینند، پایههای اصلی افکار آنها را تشکیل میدهد. زندگی مشترک والدین هرچه که باشد (خوب یا بد)، تاثیری ماندگار و همیشگی در ذهن کودکان میگذارد و در رفتارها، تصمیمگیریها، حالات و روحیات و نوع ارتباطی که در آینده با همسرشان خواهند داشت، تکرار خواهد شد.